پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

پارمیس کوچولو

10

امروز پارمیس رو بردم واسه واکسن ١٨ ماهگی اش. با اینکه زود رسیدیم ولی نی نی های زیادی قبل از ما بودن که پارمیس خانوم واکسن زدن همه شونو تماشا کرد و گریه ها و جیغ هاشونو شنید. هر کاری کردم از اتاق بیرون ببرمش ، نتونستم. بین اون نی نی ها هم تقریبا تنها کسی بود که موقع گرفتن قد و وزن گریه زاری راه ننداخت. تازه کلی هم ذوق کرد که می خواد رو صندلی نی نی ها (ترازوی مخصوص) بشینه. ولی وقت واکسن...مث ماهی از تو دست من لیز می خورد. من و پرستار مرکز ٢ نفری از پسش بر نمی اومدیم که بی حرکت نگهش داریم. بعد از واکسن هم کلی گریه کرد و با چشای اشک آلود یه چیزایی به من می گفت مثل گله و شکایت. شاید یعنی : آخه چرا منو آوردی اینجا که اوف بشم؟؟؟ ...
20 فروردين 1391

9

پارمیس گاهی که یه قلم و کاغذ دستش می دم شروع می کنه به خط خطی کردن و خوندن: تِش تِش دو اب...( چش چش دو ابرو) دیروز دو تا چرخ کوچولو رو که مال لگوهای اسباب بازیش بود ، یکی یکی گذاشت جلوش رو قالی ، کنار هم با کمی فاصله و خوند: تِش تِش دو اب..(چش چش دو ابرو)  
18 فروردين 1391

8

من: پارمیس، بابا کو؟ پارمیس: نیس! من: کجا رفت؟ پارمیس: اَفت دَدَه! من: ما هم بریم دَدَه؟ (پارمیس میخنده، یعنی بریم) من: کجا بریم مادر؟ پارمیس: تا تا عباس!  
16 فروردين 1391
1